از چه فیلم‌هایی واقعا لذت برده‌اید؟ چه فیلمی را بهترین فیلم عمرتان می‌دانید؟ این فیلم چه خصوصیتی داشته که برای شما رتبه بهترین فیلم را کسب کرده است؟

خوب که نگاه می‌کنیم بهترین فیلم‌های عمرمان فیلم‌هایی هستند که ما را در جای خودمان میخکوب کرده‌اند. فیلم‌هایی که به ما اجازه نداده‌اند از پای فیلم بلند شویم یا ذهن‌مان جای دیگری برود. فیلمی بهترین فیلم است که واقعا آن را باور کنیم و بتواند آن قدر کشش و جذابیت داشته باشد که با شخصیت‌هایش همذات پنداری کنیم. بهترین فیلم ان است که واقعا احساسات ما را متاثر کند، جای ما بیندیشد و ببیند و حرف بزند.

پس مبنای سینما روی اغواست. عکس‌ها پشت سر هم نمایش داده شوند و پیکسل‌های صفحه توهم عمیقی را در ما وجود بیاورند که اول تا ابتدای فیلم نتوانیم از صفحه چشم برداریم.

اگر فیلمی این طور باشد دیگر چه اهمیتی دارد که چه فرمی داشته باشد؟ درست شدنش بر اساس روش مرسوم سینمایی که مهم نیست. فقط  باید بتواند مخاطب را برای دقایقی به جهان مجازی خودش فرو ببرد. مثل خوابی که از واقعیت هم واقعی‌تر است.

ماهیت سینما همین است.

و اما داستان که سینما بر پایه آن است هم ماهیتش همین طور است.

روایتی است از اشخاص و حوادث. اگر این روایت بتواند کاری کند که برای مخاطب باور پذیر باشد و او را با خودش همراه کند قطعا داستان خوبی است.

اگر اصل میخکوب کردن مخاطب باشد مابقی موارد فروعات آن می‌شود. جذابیت، فضاسازی، پیرنگ، شخصیت پردازی و. همه از فروعات آن هستند. چه باشند چه نباشند مهم این است مخاطبی بگوید: عالی بود، واقعا لذت بردم. یا بگوید: واقعا با آن گریه کردم، من شخصیت تو بودم.

این مهم‌ترین چیز است. لذا به هیچ وجه برای تعالیم مدرسان داستان نویسی ارزشی قائل نیستم.

من داستانی نوشتم و با این که از عناصر داستان سر در می‌آورم نمی‌خواستم در آن فضا سازی داشته باشم. من خدای داستانم هستم و به کسی ربطی ندارد که این داستان است یا خاطره. اصلا از قصد شبیه خاطره و واقع گرایانه می‌نویسم که مخاطب باور کند این عین واقعیت است و اتفاق افتاده. برای همین هم بعضی‌ها ازم می‌پرسند داستان واقعی بود؟ و من می‌گویم نه، تمامش تخیل است.

اشک ریختن مخاطب برای من خیلی مهم‌تر از این است که کسی بگوید بر اساس قواعد داستان نویسی است یا نیست. این قواعد و معیارها را چه کسی تعیین می‌کند؟ من نمی‌خواهم شخصیت‌هایم بر اساس فرمول‌ها عمل کنند. آن‌ها خودشان تصمیم می‌گیرند چه کار کنند.

شخصیت‌های من اگر ساده حرف می‌زنند چون ساده هستند، من شاید از ادبیات سر در بیاورم ولی آن زن تنها که همسرش مرده و می‌خواهد مرگ همسرش را پیش دختر بیمارش پنهان کند که از ادبیات سر در نمی‌آورد. یک زن فقیر چه می‌داند ادیبانه ‌حرف زدن چیست؟

من باید باور‌ کنم او یک زن تنهای بیسواد است نه یک ادیبی که جملات فوق العاده خاص بگوید. من پشت دستم را سوزاندم اگر باز هم در جملات شخصیت‌هایم دخالت کنم.

اگر دانای کل شدم و سوم شخص نوشتم آن وقت از خودم چیزهایی خواهم گفت. اگر شخصیت من باسواد و نخبه بود مثل نخبه‌ها حرف می‌زند. اگر ورزشکار بود مثل ورزشکارها ‌و اگر فیلسوف بود مثل فیلسوف‌ها.

اگر خواستید از داستان من انتقاد کنید. فقط بگویید کجا و چرا. حتما جایی دست انداز داشته که سوالی پیش آمده. دوستمان درست گفت که ۵ دقیقه بعد از زله جنازه‌ها کف خیابان نیستند و من هم قبول کردم باور پذیر نیست.

من قبول کردم که داستانم از بس کوتاه بود که نشد همذات پنداری کرد و هضمش کرد. من قبول کردم که باید بیشتر درباره شخصیت بیگانه توضیح می‌دادم و گنگ بود. 

این‌ها همه مواردی است چون با عقل خوانشی ندارد حس و حال مخاطب را خراب می‌کند، گنگش می‌کند و از جهان داستان پرتش می‌کند پای فرم کامنت‌ها.

با فرمول‌های از پیش تعیین شده نمی‌گذارم خلاقیتم بین عناصر داستان خاک شود. ناخوداگاه من می‌نویسد و در لحظه ایده و طرح داستان تغییر می‌کند.

من خودم هم‌ نمی‌دانم تهش قرار است چه بشود. بستگی دارد چه پیش بیاید و شخصیت‌ها چه تصمیمی بگیرند.

بهترین فیلم عمرتان چیست؟

آموزش نقد فیلم (1)

یک کلیپ زجرآور

داستان ,فیلم ,مخاطب ,هم ,داشته ,واقعا ,بهترین فیلم ,بود مثل ,قبول کردم ,سر در ,بر اساس

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

غرور گوناگون کدتخفيف هاي متنوع نرم افزار مالی و حسابداری سازنده ویژه برنامه های مذهبی اندروید بورس دانلود زیرنویس فیلم و سریال بازیگران فروشگاه لوازم جانبی موبایل «سینا Mobi7» دانلود رایگان بهترین فیلم ها با لینک مستقیم